یافته های ریاضی و فیزیکی ابن هیثم
مترجم: سید اسد الله مبشری
نقش او در فیزیک آسمان و هیئت، و در بحث نور و در علم مناظر و مرایا، شایان اهمیت است. افکار فلسفی وی را می توان با اسلوب صحیح استنباط کرد. او چون آثار ارسطو و جالینوس (2) را به دقت مطالعه کرده بود واجد تربیت عمیق فلسفی بود ( دریغا که اثر فلسفی او یا مفقود شده، یا مانند کتاب ثمرات الحکمه چاپ و منتشر نگردیده است).
2. ابداع نظریه ی نجومی او را می توان به طریق ذیل توضیح داد: مدتی مدید منجمان شرقی برای تعریف و تعیین مفهوم کرات آسمانی خاطر مشغول نمی کردند حتی بطلمیوس در کتاب المجسطی به این نکته نپرداخته بود. این مسأله در نظر ابوالعباس فرغانی ( در قرون وسطی به لاتینی Alfraganus) که منجمی بود ایرانی از مردم ماوراء النهر ( سوم هجری قرن نهم میلادی )، و ابوعبدالله محمد البتانی ( Albategnius ) حرانی الاصل از خاندانی که مذهب صابئین داشتند نیز این چنین بود. همه به این اکتفا می کردند که کرات را از زاویه ی دید ریاضی، با دوایری فرضی تصور کنند که حرکت اجرام سماوی را نشان می دهد.
در آن هنگام، منجم صابئی، ثابت بن قرة رساله ای نوشت و در آن رساله آسمانها را دارای ترکیبی مادی دانست که با مجموع قواعد بطلمیوسی موافقت داشت. از آن پس ابن الهیثم نخستین دانشمندی بود که مفاهیم ارسطویی را راجع به کرات آسمانی، در ملاحظات نجومی محض داخل کرد. ثمره ی نهایی از این وضع آن بود که از طرفی مسأله نزد ابن الهیثم با کیفیت فیزیک آسمانی ( بعنوان فیزیکی که اساساً کیفی است) مطرح گردید و این نظریه، ادامه ی «فرضیه های مربوط به کواکب» (3) بطلمیوس بود، که او نیز به یک فیزیک آسمانی عقیده داشت حاصل از طبیعت ماده ای که آسمان را تشکیل می دهد، و به این ترتیب فیزیک مخصوص خود را جانشین فیزیک فلکی De Caelo ارسطو کرده بود، اما از طرف دیگر فیزیک آسمانی بطلمیوس که پاسخگوی نظریه ی اپی سیکل (4) و دوایر متحدالمرکز (5) بود، فیزیک آسمانی ارسطو را از هر جهت رد می کرد. فیزیک آسمانی ارسطو در حقیقت مستلزم وجود یک سلسله کرات متحد المرکز (6) بود که مرکز مشترکشان مرکز زمین باشد.
مواردی که در اسلام می پنداشتند به فیزیک مکتب مشاء اکتفا کرده اند، یا فقط احیای مذهب ارسطویی محض را توصیه می کنند، در حقیقت جز نبردی شدید علیه اصول عقاید بطلمیوس چیزی دیگر نبود. چنین بود وضع در آندلس که در آنجا این نبرد، منجر به این شد که طریقه ی البطروجی ( که در تلفظ لاتن Alpetragius نامیده می شد) پدیدار گردید، و منظور ابن رشد برآمد، و تا قرن شانزدهم به طول انجامید تا آن طریقه جانشین هیئت بطلمیوس گردید. کنه این مسأله اساساً فلسفی بود ( این مطلب قضیه ای از قضایای فلسفه ی جهان بینی است)، زیرا قبل از هر چیز مربوط به دوگونه ادراک از جهان، دو احساس مختلف از عالم هستی و از تجزیه و تحلیل ساختمان جهان (7) در سلسله ی کائنات است. چون در هر دو عقیده، تعداد عقول ملکوتی را که محرک آسمانها می دانستند بر حسب تعداد کراتی محصور و محدود می پنداشتند که بایستی حرکت کلی هر کوکب را در حرکت آن کرات تجزیه کنند، پس ناچار، عدم مرکزیت که حسب روش بطلمیوس بکار می رفت در ملک شناسی نیز منعکس می گردید. و چون ابن الهیثم به پیروی از علمای اسکندریه و سیمپلیکیوس (8) نوافلاطونی، به چرخ نهم عقیده داشت، ناچار همین انعکاس پدید آمد.
از همانوقت که اعتدال ربیعی (9) را می شناختند یعنی می دانستند که حرکت آفتاب از استوا موجب تعادل روز و شب در همه ی نقاط زمین می گردد نیز وجود این چرخ نهم بر عقاید تحمیل شد. این همان فلک الافلاک است، یعنی کره ای است که همه چیز را در بر گرفته و بدون داشتن ستاره، با حرکت یومی از مشرق به مغرب حرکت می کند و به مجموعه ی جهان ما انتقال می یابد. طرفداران مکتب مشاء در اندلس مانند مسلمانان جزمی مسلک و باریک بین به دلایل مختلف با این فیزیک آسمانی مخالفت خصمانه ی خود را حفظ کرده بودند. یکی از شاگردان ابن میمون (10) در سال 1192 وقتی کتابخانه ی پزشکی را که به کفر و الحاد معروف بود آتش زدند تا به خاکستر تبدیل گردید، حضور داشت و دید فقهی نامی، نسخه ای از هیئت ابن الهیثم را شخصاً به آتش در افکند. در مقابل، اشراقیان ایران برای ثوابت بیشمار به یک کره ی منحصر ( کره ی هشتم) اکتفا نکردند. مع ذلک با این که بعید است عقیده به شناخت ملکوت پیشرفت علوم نجوم را نزد آنان متوقف ساخته باشد، همین «وسعت » (11) معرفت به ملکوت، آنان را به وجود فضاهای بیکران علم هیئت آگاه ساخت و آن علم در حالی که شکلهای سنتی روشن ساخت، مع ذلک فضاهای نامتناهی را از «وجودهای » روحانی که به آن معتقد بودند خالی نگذاشت.
3. همین پیوستگی با نظریه ی موجودات روحانی، در نقشی دیده می شود که رساله ی مربوط به مباحث نور تألیف ابن الهیثم آن را انجام داد، رساله ی مزبور در طول قرون وسطای لاتن به نام مناظر و مرایای الحزن (12) معروف بود Opticae Thesaurus در هفت کتاب، بعلاوه، رساله ی D e Crepusculis راجع به انکسارات جوی ( که چاپ اول آن در سال 1542 صورت گرفت). ابن الهیثم، مسأله ی یافتن نقطه ی انعکاس نور را در آیینه ی کروی نسبت به محل شیء مفروض و محل قرارگرفتن چشم حل کرد. بهرحال، حل این مسأله را از او می دانند.
در هر صورت، نظریه ی او در مورد ادراک و احساس نور، که مستلزم ایجاد تطوری گردید که نمی توان آن را به فعالیت قوای دراکه ی حسی اسناد داد، تأثیری شایان توجه داشت. بنا به عقیده ی ا. گیلسون (13) می توان گفت سلسله مراتبی که ( دنیس آرئوپاژیت) (14) در مغرب زمین به آن عقیده داشت، و مبحث نور و ابصاری که مورد نظر ابن الهیثم بود، و نظریه ی اشراقات ذومراتب، و متافیزیک نور، همه ی این نظریه ها دارای قسمتهای مورد اتفاق بوده است. در مبحث «حکمت اشراق» سهروردی که اصولا بر پایه ی متافیزیک نور و بر روش سلسله مراتب ملکوتی بنا شده و از مکتب نورافلاطونی متأخر و در عین حال از فلسفه ی الهی مزدیسنی ایران قدیم اقتباس شده است، می توان همین مطلب را ملاحظه کرد.
در مفهوم نور، بین سهروردی، و روبرت گروستست (15) نیز مسأله ی مشترکی موجود است. همچنین در آراء راجربیکن (16)، که در این مورد هرچه می داند مدیون ابن الهیثم است، و علم مناظره و مرایا را در عداد علوم طبیعت به صورت علمی اساسی در آورد و مسائل هندسی را در نور به کار بست و از آن مسائل، رموز و مثل به وجود آورد، نیز می توان مطلبی مشترک را به خوبی تشخیص داد. به هر جهت بنا به عقیده این اشخاص، یک روش باطنی مشاهده می شود که بر تفسیر روحانی قوانین نور و ابصار و قوانین مناظر و مرایا مبتنی است یعنی بر تفسیری که بر اصول تکوین نور پایه گذاری شده است.
اینک می توان ارزش این ترسیمات توضیحی (17) را به عنوان نقشه ای از عوالم روحانی و جهانهای معنوی پذیرفت.
پی نوشت ها :
1. Ptolemaeus Secondus.
2. Galien پزشک یونانی متولد در پرگام ( در حدود 130 تا 200 میلادی) در کالبد شناسی کشفیات مهمی کرد.
3. Hypothses planetarum.
Epicycle .4 دایره ی کوچکی است که مسیر ستاره ای را ترسیم می کند در صورتی که مرکز آن دایره، خود نیز دایره ای دیگر ترسیم می نماید.
5. Concentriques.
6. Homocentrique.
7. Situs.
8. Simplicius.
9. Equinoxe.
Maimonide .10 میمون ( ابن- ابوعمران موسی) پزشک و متأله و فیلسوف یهودی متولد قرطبه (1204-1135 میلادی) از شاگردان ابن رشد پزشک صلاح الدین ایوبی که برای اثبات توافق بین وحی و عقل و بین تورات و ارسطو، کتاب دلالة الحائرین را نوشت.-م.
11. Dimensions.
12. Perspective d, ALHAZEN.
13. E. Gilson.
14. Denis L, Areopagite کشیش و مطران آتن، عضو Areopage. او به وسیله ی سن- پول ایمان آورد و در حدود اواخر قرن اول میلادی شهید شد.
15. Robert Grosseteste.
16. Roger Bacon.
17. Diagrammes.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}